جدیدترین فیلم و سریال ها
نقد و معرفی فیلم بانشیهای اینشیرین The Banshees of Inisherin 2022

ایرلند کشوری کوچک با ادبیات سترگ و بالنده است. آنها دین بزرگی بر گردن هنر و ادبیات دنیای انگلیسی زبان دارند. این کشور حدود دویست سال است که همواره قطبی پررنگ در تئاتر، ادبیات و سینما بوده. از «شون اوکیسی» و «اسکار وایلد» گرفته تا «ویلیام باتلر ییتس» و «جیمز جویس». «ساموئل بکت» که در ابتدا رماننویسی کم اقبال بود، در آغاز نیمه دوم قرن بیستم، پرچمدار درام نویسی پس از جنگ شد و چنان تحولی در دنیای درام به وجود آورد که میشود او را در زمینه تاثیرگذاری هم رده «شکسپیر» دانست.
«مارتین مکدونا» از آخرین نسل نوابغ ایرلندی در دنیای تئاتر و سینماست. این نویسنده و کارگردان ۵۲ ساله ایرلندی قبل از کسب شهرت در دنیای هالیوود و فیلمسازی، نمایشنامهنویس مشهوری بوده است. نمایشنامه «ملکه زیبای لی نین» او در سال ۱۹۹۵ اجرا شد و بلافاصله سالنهای تئاتر را در لندن تسخیر کرد. این سهگانه شامل «ملکه زیبای لینین»، «جمجمهای در کنهمار» و «غرب غمزده» است. مک دونا تا کنون شش بار نامزد تونی بهترین نمایشنامه و سه بار برنده جایزه لارنس الیویه شده است.
نقد و معرفی فیلم The Banshees of Inisherin را از 24مووی بخوانید.
این نویسنده بر خلاف جریان غالب تئاتر پیشرو که عموماً ساختارگریز، داستان گریز، از هم گسسته، مملو از تصاویر و آواهاست، تئاتری داستانگو را برگزید. مکدونا و همنسلان او به درستی دریافته بودند که آنچه در دورانی نه چندان دور عملی خرق عادت و جسورانه بود، امروزه توسط تلویزیون و تبلیغات و موزیک ویدیوها به عملی عادی تبدیل شده است. جهان تکهتکه تئاتر آوانگارد جذب دنیای تبلیغات و موسیقی و پاپ شده و آنچه روزی عملی بدیع و نوآورانه بود، حالا به کالایی تجاری و پررنگ و لعاب تبدیل شده است.
آنها پیشرو بودن را در داستانگو بودن دیدند. ساختار کلی داستانهای او منطبق بر الگوی داستانگویی کلاسیک است اما رویکرد او به مسائلی همچون زبان، دیالوگ، شخصیتها و کنشهای اغراقآمیز، او را در جرگه هنرمندان و فیلمسازان پستمدرن قرار میدهد. در ادامه با نقد و معرفی فیلم The Banshees of Inisherin همراه باشید.
همین ساختار قصهگوی نمایشنامههای مکدونا به او کمک کرد راه چندان پر دردسری برای ورود به دنیای سینما نداشته باشد و این در حالی است که برخی فیلمهای او مانند «در بروژ» (In Bruges) و «ارواح اینشیرین» (The Banshees of Inisherin) کاملا واجد ویژگیهای تئاتری هستند.
آغازی متفاوت در ساختاری غیر کلاسیک
ارواح اینشیرین داستان دو دوست به نامهای کالم و پاتریک است که رابطهی آنها به یکباره دچار چالش میشود. در همان لحظات ابتدایی و پس از چند نمای معرف که فضا و اتمسفر جزیره و ساخت روستایی آن را مشخص میکند، وارد بحران اصلی داستان میشویم. وضعیت متعادل و ابتدایی درام، حاصل بر هم خوردن شرایط طبیعی و عادی است. ما با فرمول کلاسیک تعادل-برهم خوردن تعادل- تعادل جدید مواجه نیستیم. ما با وضعیت غیر متعادل- از کنترل خارج شدن وضعیت- ادامه وضعیت نامتعادل روبهرو میشویم. این شروع تکان دهنده حاصل اعتماد بنفس و جسارت نویسنده است. برای مشاهده این شروع تکان دهنده و دانلود رایگان فیلم The Banshees of Inisherin با زیرنویس فارسی به وبسایت ۲۴مووی مراجعه کنید و از دیدن این کار لذت ببرید.
مجموعه تلاشهای کالم برای دوریگزینی از پاتریک تا آنجا که طبعات قابل پیشبینی برای پاتریک و کالم دارد ادامه پیدا میکند. هر چند که این اتفاقات سرشار از خشونت و غافلگیری است اما انتظار دیگری از روند قصه نداریم. نقطه عطف ماجرا زمانی است که کالم به جویی، کره الاغ پاتریک صدمه جبرانناپذیری وارد میکند.
ارواح اینشیرین قصهگوست و داستان را بدون پیچیدگیهای تصنعی و خودنمایانه به جلو میبرد. اما شخصیت اصلی درام و انفعال او در بخش عمدهای از فیلم و در نهایت برخورد واکنشی و نه کنشمند او در برابر وقایع، مانع از این میشود که فیلم را اثری با ساختار کلاسیک در قصهگویی بدانیم.

نقد و معرفی فیلم The Banshees of Inisherin
ضلع سوم از سهگانه آران: سینما
«ستوان آینیشمور»، «چلاق آینیشمان» و ارواح اینشیرین سهگانه آران را تشکیل میدهند که دو اثر ابتدایی بصورت نمایشنامه و اثر سوم به صورت فیلم سینمایی به مخاطب عرضه شده است. فضای محدود، شخصیتهای اندک، کنشهای مبتنی بر کلام و فضایهای بسته از ویژگیهای مشترک هر سه اثر هستند که دلیلی بر اثبات این مدعاست که ارواح اینشیرین حال و هوایی تئاتری دارد. برای آگاهی از نقد و معرفی فیلم The Banshees of Inisherin، بخش سوم از سهگانه آران، از وبسایت 24مووی استفاده کنید.
جنگ داخلی در ایرلند و ترومای یک ملت
از تمهای اصلی و اساسی این سهگانه، جنگ داخلی ایرلند است. ملت ایرلند یکی از اولین قربانیان گسترش امپراطوری بریتانیا هستند. ملتی تاریخی و کم جمعیت که خواستگاه نوابغ و هنرمندان بزرگی چون جیمز جویس، ساموئل بکت، اسکار وایلد و ویلیام باتلر ییتس است. حضور هر نیروی متجاوز و اشغالگری، لاجرم مقاومت صاحبان اصلی آن سرزمین را به دنبال خواهد داشت. ارتش جمهوری خواه یا ارتش آزادی خواه سازمانی انقلابی-نظامی بود که با هدف آزادی ایرلند از زیر سلطه بریتانیا در سال ۱۹۱۳ تشکیل شده و پس از مدتی مبارزه توانست کشور مستقل ایرلند را در استانهای جنوبی تاسیس کند. در این میان شش استان شمالی همچنان تحت سلطه بریتانیا بودند. در بین نیروهای انقلابی گروهی موافق سازش با بریتانیا بودند و گروهی مخالف. مخالفان، ارتش ملی را بنیان گذاشته و از جمهوری خواهان انشعاب کردند. از این پس دشمن خارجی به مرور جای خود را به جنگ داخلی داد.
نمایشنامه ستوان آینیشمور هجو ماجرای انشعاب و انشعابات است. دیوانهای که از هیچ خشونتی ابا ندارد، با همرزمانش دچار اختلاف شده و قصد انشعاب دارد. همرزمان سابق پاتریک برای حذف او توطئه میچینند و او را به خانه پدریاش میکشانند. اما توطئه خنثی شده و «پاتریک» به همراه دختری از خودش دیوانهتر یک گروه شبهنظامی تاسیس میکند. داستان در فضایی مملو از خشونت و اغراق و هجو پیش میرود.
در ارواح اینشیرین جنگ داخلی از جزیره دور است اما هرگز اجازه نمیدهد جزیره روی آرامش را ببیند و هر لحظه یادآوری میشود. صدای شلیکها شنیده میشود و حتی سکوت غرش انفجارها نیز مساله آفرین میشود. تنها پلیس جزیره نیز حاضر است در مقابل چند شلینگ و نهار مجانی برای هر کدام از طرفین دعوا بجنگند و تنها به منافع خود فکر میکند.
آنچه در نگاه اول به نظر میرسد، وضعیت بغرنج، نامعقول و غیرقابل درک دو دوست است. اما به راحتی رابطه این زوج را میتوان تمثیلی از ناکارآمدی دو گروه متخاصم در ایرلند دانست. گویی امکان هر گونه گفتگو بین آنها از میان رفته و اهداف مقدس اولیه جای خود را به خودخواهی و زورآزمایی داده است. چیزی که تنها نتیجهاش نابودی برای همه طرفین دعواست.
سال گذشته «کنت برانا» دیگر فیلمساز برجسته ایرلندی و برنده جایزه اسکار، سینمایی جذاب «بلفاست» (Belfast) را ساخت. فیلمی شخصی و شبه زندگینامهای که در ایرلند شمالی رخ میدهد و بازگوکننده درگیریهای مذهبی بین پروتستانها و کاتولیکهاست. فیلمی که به اعتقاد بسیاری از منتقدان، وامدار فیلم سینمایی «رما» (Roma) اثر زیبای «آلفونسو کوارون» است. به نظر میرسد ملت ایرلند از یک عدم تفاهم تاریخی که میتواند حاصل استعمار طولانی باشد رنج میبرند که نمود این عدم تفاهم را در رابطه کالم و پاتریک میبینیم.
گرچه مکدونا از نسل دوم ایرلندیهای متولد لندن است و زندگی آنها به نوعی در بین لندن، دوبلین و نیویورک در حرکت بوده اما ترومای جنگ داخلی برای هر شخصی که به دنبال هویتیابی و خودآگاهی ملی باشد، وجود دارد.
ملال یک رابطهی نامعقول و خطوط داستانی فرعی جذاب
رابطه «پاتریک» و «کالم» مبتنی بر اصرار از طرف پاتریک و انکار از جانب کالم است. طبق الگوهای درام نویسی اگر دو قدرت یک اندازه در برابر یکدیگر قرار گیرند و هیچکدام توان برتری و غلبه بر دیگری را نداشته باشد، اصولاً درامی شکل نمیگیرد.
تنش بین این دو دوست سابق به صورت پلکانی بالا می رود و هیچکدام قصد کوتاه آمدن ندارد. این اتفاق ممکن است فیلم را ملالآور و قابل پیشبینی کند. مکدونا برای مقابله با این اتفاق، علاوه بر خط اصلی و قدرتمند داستان، خطوط داستانی فرعی اما مهمی را همزمان با آن پیش میبرد. داستان «شوبان» و داستان «دومنیک».
در همان ۱۰ دقیقه ابتدایی دومنیک چوب و حلقهای پیدا کرده که کارکردش را نمیداند و شوبان نیز طی یک مکالمه نسبتش با پاتریک و روحیهاش را نشان میدهد. پدر دومنیک نیز حاضر نیست جواب سلام پاتریک را بدهد و پلیسی گندهدماغ و در کل همان چیزی است که از یک پلیس انتظار میرود. در همان شروع ماجرا زمانی که دوربین به دنبال پاتریک تا خانه کالم میرود و برمیگردد، همه شخصیتها معرفی میشوند.
*این بخش ممکن است باعث لو رفتن داستان فیلم شود*
در حالی که پاتریک تمامی توجهاش معطوف به کالم است، شوبان را نیز از دست میدهد و تنها زمانی متوجه مهاجرت او به شهر میشود که شوبان چمدانش را نیز بسته است.
*پایان اسپویل*
از طرفی دومنیک نیز با کم محلی او مواجه میشود. دومنیک شیرین عقل است و در کمال سادگی سعی در نزدیک شدن به شوبان دارد. پدرش پلیسی خشن، الکلی، مستبد و عمیقا پدرسالار است. لابهلای درگیری این دو دوست قدیمی تمامی روابط بالا، به پایانی قطعی میرسند اما خط اصلی داستان همچنان سرنوشتی نامعلوم دارد. آنچه رابطه مدور و تکرار شونده این دو و در نتیجه فیلم را از ملالآور بودن نجات میدهد، همین خطوط فرعی جذاب آن است.

نقد و معرفی فیلم The Banshees of Inisherin
پایان باز یا پایان مبهم
هدف از هر اثر درماتیکی اعم از سینما، تلویزیون یا تئاتر انتقال تجربهای کامل به مخاطب است. مخاطب تمایل دارد تجربهای تمام و کمال کسب کند. اما گاهی آثاری ساخته و ارائه میشود که توانایی پاسخ به سولات مطرح شده توسط خود را ندارند. سوالات ناقص و پاسخها ناکامل و مبهم است. اینجا مانند یک اثر کلاسیک، نقطه پایانی بر تمامی ماجراها نداریم اما سرگذشت دومنیک و شوبان به صورت قطعی روایت شده و از تصمیم نهایی پاتریک نیز مطلع میشویم. پایانی «باز» که مخاطب را با انبوهی از سوالات رها نمیکند. تنها یک سوال است که مخاطب باید به آن فکر کند. بلاخره این دعوا به کجا میانجامد؟
برای دیدن سرگذشت غریب این دو دوست و دانلود رایگان فیلم The Banshees of Inisherin با زیرنویس فارسی به وبسایت ۲۴مووی مراجعه کرده و علاوه این فیلم از دیگر فیلمهای مطرح روز با دوبله اختصاصی و زیرنویس فارسی استفاده نمایید.

نقد و معرفی فیلم The Banshees of Inisherin
حیوانات؛ جانداری مظلوم و تاثیرگذار
بخش بزرگی از هنرمندان برجسته و ماندگار، الگویی تکرار شونده در آثار خود دارد. چیزی که میتوان آن را سبک یک هنرمند نامید. این الگو چه از نظر فرم و چه از نظر محتوا قابل بررسی است. یکی از این عناصر مهم و تاثیرگذار تکرارشونده در آثار مکدونا، حضور مظلوم و معصومانه حیوانات است.
در نمایشنامه ستوان آینیشمور ستوان چنان علاقه و وابستگی شدیدی به گربهاش دارد که همرزمان سابق او برای تلهگذاری و کشتن ستوان از گربهاش استفاده میکنند. عنصر اصلی درماتیک در صحنههای ابتدایی خبر مرگ گربه، نحوه کشتن او، تلاش برای جایگزین کردن گربهای دیگر به جای او و در نهایت رنگ کردن و واکس زدن به گربه است.
در سینمایی «۷ روانی» (Seven Psychopaths) کار «بیلی» و «هنس» با بازی محشر و به یادماندنی «کریستفر واکن» و «سم راکول»، دزدیدن سگها و سپس دریافت مژدگانی از صاحبان سگهاست. یکی از خطوط اصلی داستانی زمانی شکل میگیرد که این دو به صورت اتفاقی سگ یکی از سرکردگان مافیا را به سرقت میبرند. آنها ناخواسته وارد یک ماجرای مافیایی میشوند.
*در این قسمت ممکن بخشی از داستان لو برود*
در ارواح اینشیرین پاتریک الاغی به نام جنی دارد. جنی به شدت مورد علاقه پاتریک است. او به راحتی وارد اتاق نشیمن میشود که با اعتراض شوبان مواجه میشود. کالم نیز سگی محبوب دارد که بسیار به هم وابستهاند. در صحنهای کالم و سگش با یکدیگر تانگو میرقصند. جایی که احساس میشود رابطهی این دو نفر در یک دایرهی تکرار شونده گرفتار شده است، مرگ جنی در اثر خوردن یکی از انگشتان بریده شدهی کالم، نقطهی عطف اصلی داستان را میسازد. پاتریک که تا آن لحظه در حال مماشات با کالم و برخورد واکنشی است، تبدیل به شخصیتی فعال میشود که در انجام خواست خود مصمم است. حالا کالم عملا در موضع انفعالی قرار دارد. او علیرغم هشدار پاتریک، تلاش و عملی برای منصرف کردن یا مقابله با او انجام نمیدهد. پاتریک به تلافی مرگ جنی میخواهد خانه او را به آتش بکشد و آرزو دارد که کالم هم در خانه باشد.
*پایان اسپویل*
شوبان که جزیره را ترک کرده، در نامهای که برای پاتریک مینویسد و او را به نزد خود دعوت میکند، یکی از دغدغههایش حیوانات است که برای نگهداری از آنها، دومنیک را پیشنهاد میکند. برای آشنایی با آخرین فیلم سینمایی مارتین مک دونا و مطالعه نقد و معرفی فیلم The Banshees of Inisherin به وبسایت ۲۴مووی مراجعه کرده و از مجموعه فیلمهای روز با دوبله و زیرنویس فارسی لذت ببرید.
قطع عضو و خودآزاری به عنوان حربهای برای تهدید
مکدونا نمایشنامهای بنام «مراسم قطع دست در اسپوکین» دارد که در آن «کارمایکل» عصیانگر در کودکی توسط چند مرد غریبه مورد آزار قرار گرفته و دست او از مچ قطع میشود. او وحشیانه و دیوانهوار دور دنیا میگردد تا بلکه بخش گم شدهاش را بیابد و آن غریبهها را پیدا کند. عملی خشن و ترسناک که واکنش اولیهی هر مخاطبی در ابتدا بهت است.
در ستوان آینیشمور دخترکی با اندام پسرانه چنان مهارتی در نشانهگیری و تیراندازی به دست آورده که همهی گاوهای روستا را تکچشم کرده است. او در صحنه پایانی نمایشنامه معادلات نبرد را برهم زده و چشمان هر سه مهاجم را کور میکند.
نقص عضو یکی از تمهای تکرار شونده و مهم در کارهای مکدوناست.
*در این قسمت ممکن بخشی از داستان لو برود*
وقتی که کالم توان اقناع منطقی دوستش را ندارد، تنها راهی که به نظرش میرسد، تهدید به او به بریدن انگشتان دستش است. تا جایی که دیگر انگشتی برایش نماند و در نهایت بمیرد. اهمیت این حرکت در این است که کالم نوازنده ویولن و آهنگساز است. او به این خاطر خواهان قطع رابطه با دوست سابقش شده که باقی عمرش را صرف آهنگسازی کند. آهنگهای که از نظر پاتریک بدترین اصواتی است که تا بحال شنیده است.
*پایان اسپویل*

نقد و معرفی فیلم The Banshees of Inisherin
زبان؛ ابزار هویتیابی یا تسلط فرهنگی؟
استعمار به بهانه توسعه و پیشرفت نیتهای خود را به پیش میبرد. «ادوارد باند» که خود نویسندهای انگلیسی است، یکی از مضامین اصلی آثارش را نقد استعمار انگلستان در ایرلند و روشهای اعمال قدرت بر آنها قرار داده است. حراست از زبان و فرهنگ و اساطیر ایرلندی که میرفت تا زیر بار فرهنگ قدرتمند انگلیسی به فراموشی سپرده شود، دلیل تاسیس تئاتر «ابی» است. مجموعهای که یکی از درخشانترین اجتماعات تئاتری ابتدای قرن بیستم بود. آنها قصد گسترش فرهنگ ایرلندی را داشتند و جایگزینی زبان انگلیسی با ایرلندی یکی از شیوههایی بود که تسلط بر این ملت را تسهیل میکرد.
در ارواح اینشیرین دومنیک بر سر میز شام از کلمهای فرانسوی استفاده میکند تا توجه شوبان را به خود معطوف کند. پاتریک در جواب نامه شوبان میگوید معنی کلمهای که او گفته را نمیداند ولی جواب او را میدهد. وجود دو زبان برای کارکردها و جایگاههای متفاوت میتواند کاربر آن زبان را دچار اختلال هویتی کند.
بکت که از سرآمدان دنیای ادبیات داستانی و تئاتر است و تئاتر و ادبیات بعد از جنگ را عمیقا تحت تاثیر قرار داد؛ زبان را چنان به کار میبرد که آن را خالی از معنا و ویژگی ارتباطی میکند. این تهیبودگی در دیالوگ نویسی ارواح اینشیرین نیز دیده میشود. دیالوگها به جای اینکه پیش برنده و در خدمت کنش صحنه باشند، در یک لحظه متوقف شده و به درون زبان نگاه میکنند. به عنوان نمونه میتوان صحنهی ابتدایی مکالمه شوبان و پاتریک را مثال زد یا صحنه مکالمه متصدی بار و پاتریک که درباره دعوای دو دوست حرف میزنند.
مطلب نقد و معرفی فیلم The Banshees of Inisherin در اینجا به پایان میرسد. برای تماشا و دانلود رایگان جدیدترین فیلمهای خارجی به وبسایت ۲۴مووی مراجعه کرده و علاوه بر آن از دیگر فیلمهای سینمایی روز با زیرنویس و دوبله بهرمند شوید.